وبلاگ گروه فارس الحجاز

در فارس الحجاز کلیپ ها و بنر های بسیار زیبا با کیفیت فوق العاده می توانید دریافت کنید.

وبلاگ گروه فارس الحجاز

در فارس الحجاز کلیپ ها و بنر های بسیار زیبا با کیفیت فوق العاده می توانید دریافت کنید.

مشخصات بلاگ
وبلاگ گروه فارس الحجاز

این وبلاگ برای گروه تخصصی فارس الحجاز می باشد.
در وبلاگ فارس الحجاز کلیپ ها و بنر های بسیار زیبا با کیفیت فوق العاده می توانید دریافت کنید.
استفاده ازمطالب وبلاگ با درج منبع بلامانع است.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
نویسندگان

تأثیر رنگها بر انسان

«گفتند: از خدای خود بخواه برای ما روشن کند رنگ آن چیست؟ موسی گفت: خدا می گوید: آن گاوی است زرد، رنگ آن پر رنگ یکدست است، بینندگان را خرسند و شادمان می کند».

پژوهشهای علمی نشان می دهد که رنگها بر انسان و در زندگی وی تأثیر دارند. رنگ سبز احساس دوست داشتن زندگی و امید به زندگی را در انسان ایجاد می کند (به این خاطر پوشاک جراحان از رنگ سبز انتخاب شده که روی بیمار تأثیر بگذارد. و آیاتی که از پوشش بهشتیان در بهشت صحبت می کنند نیز می گویند که پوشاک آنها سبز رنگ است) ـ رنگ ارغوانی انسان را به آرامش فرا می خواند ـ رنگ زرد دستگاه عصبی را پر جنب و جوش و انسان را با نشاط می کند (فعال می کند) و احساس شادمانی و خرسندی را در وی ایجاد می کند ـ رنگ آبی احساس سردی نمودن و رنگ سرخ احساس خشکی نمودن را در وی ایجاد می کند. همینطور درصد یاد گیری در متون و تصاویر رنگی بیشتر از متون و تصاویر سیاه و سفید است (بعبارتی مغز چیزهای رنگی را بهتر ذخیره می کند و بیاد می آورد). رنگ به کارها معنی می دهد، در کارهائی که با اعداد با حجم زیاد صورت می گیرد درصد اشتباهات در اعداد رنگی کمتر ار اعداد سیاه و سفید است.

  • محمد مهدی گلرو

بدن انسان

نـیـروی حـفـاظـتـی بـدن

« هر کسی در درون خود نیروی پشتیبانی دارد».

«نَفس»: زندگی و خودآگاهی در پدیده زنده، و آنچه غرائز و احساسات و هستی خود را درک می کند و از خود بعنوان "من" یاد می کند. پدیده زنده با زنده بودن نَفس زنده است و با مردن نَفس می میرد و همینطور با مردن بدن نَفس نیز می میرد. نَفس فوت هم می کند و فوت وضعیت میان مرگ و زندگی است مانند خواب و بی هوشی). نفس در آیه مجاز است و بجای جسم آمده است. بعبارتی آیه می گوید: هر جسمی نیروی پشتیبانی دارد که نتیجه پشتیبانی از زندگی آن جسم می شود پشتیبانی از "زندگی نفس آن جسم".

«حافظ»: اسم فاعل از مصدر حفظ است. حفظ بمعنی: چیزی را از درون یا در درون نگهبانی و نگهداری و پشتیبانی نمودن است، ("حراست" بمعنی: چیزی را از بیرون نگهبانی و پشتیبانی نمودن است). و حافظ: کسی یا چیزی است که چیزی را از درون آن یا در درون آن نگهبانی و نگهداری و پشتیبانی می کند).

نکته آیه: هر کسی در درون خود نیروی پشتیبانی دارد:

بدن هر انسانی یک سیستم حفاظتی دفاعی دارد. برخی از سلولهای آن در جای مخصوصی به انتظار وارد شدن غیر خودیها (باکتریها، ویروسها، میکروبها و مواد خطرناک) هستند و برخی با جـریان خـون در سـراسـر بدن گـشـت میزنند و هـنگام برخورد با دشـمـن با آن درگیر شده و آنرا از پا در می آورند. و به این ترتیب سلامتی بدن را در برابر بیماریها حفظ می کنند و بدن زنده می ماند و با زنده ماندن بدن نفس زنده می ماند.

تصویری از سلولهای مغز استخوان انسان که با میکروسـکوپ دیده میشوند. در مغز استخوان هـر دقـیقه مـیـلـیـونها سلول درست میشوند تا به بخشهای دیگر بدن صادر شوند. این سلولها بین یک صدم تا سه صدم میلیمتر قـطر دارند.

  • محمد مهدی گلرو

سـرانـگـشـتـان

« آیا انـسـان می پندارد کـه مـا هـرگـز استخـوانهای او را جـمع نخواهیم کرد؟ چرا! ما حتی می توانیمسرانگشتان او را نیز دوباره درست کنیم»!

(واژه بـنـان در اصـل به معنی: "تکیه گاه و چیزیکه بنوعی و بنحوی به آن تکـیه می شـود" است. در معنی دوم خود از جمله به: قـسـمـت داخلی سر انگـشـتـان، یعـنی هـمان قسمتی که در تصویر می بینیم اطلاق شده، به اعتبار اینکه "انـسان در کـارهـا و نشست و برخاست های خود به آنها تکیه می کند").

نکـتـه آیه: سرانگشتان وضعیت خاصی دارند:

سـر انـگـشـتـان هــر فــردی رسـم و نـمودار کاملا منحصر بفرد خود دارد. حتی دو نـفـر دو قـلـو را نمی توان یافت که نمودار سرانگشتان آنها نظیر هم باشد (دوقـلوهای موسوم به "دوقـلوهای همسان" که از یک تخم درست می شوند نیز نمودار سرانگشتان آنها دقیقاً یکی نیست ولی تمیز دادن آنها دقت و بررسی زیادی می خواهد). نمودار سرانگشتان از تولد تا وفات ثابت می ماند، و به هر چیزی دست زده شود اثر خود را بجا می گذارد، و قطر خطهای آن در مردان از زنان بزرگتر است.

اینکه قـرآن "دوباره سازی سرانگشتان" را مطرح می کند به این معنی نیست کهآفرینش سرانگشتان سخت تر و پیچیده تر از اندامهای دیگر است، بلکه به این معنی است که سرانگشتانچیزِ خاصی دارند و در آینده کشف میشود و آیه روشن می کند که قرآن سخن خداوند است. انسان در قرن نوزدهم به وضعیت سرانگشتان پی برد.

  • محمد مهدی گلرو

وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ . حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ َ"  (سورة النمل :17ـ18).

 

این آیات در وصف لشکر پرعظمت حضرت سلیمان (ع) که از جن و انس و پرنده بودند نازل شده است و هنگامی که این لشکر به دره ی مورچه ها نزدیک شد ،قرآن مورچه ای را به تصویر میکشد که  دلی مالامال از همنوع دوستی را داشته ، او به محض احساس خطر له شدن زیر پاهای سلیمان و لشکرش ، ندا سر میدهد که: ": ای مورچگان ! به لانه های خود بروید تا سلیمان و لشکریانش بدون اینکه متوجه باشند شما را پایمال نکنند."

البته خود آن مورچه با گفتن جمله ی :" بدون اینکه متوجه باشند شما را پایمال نکنند" ، از جانب سلیمان و لشکرش از مورچه ها عذز خواهی میکند !!.

و اما اعجاز شگرف علمی در این زمینه:

1-      قرآن مورچه را با لفظ ( نملة) که مونث میباشد آورده است..

علم ثابت نموده است که در بین مورچه ها ، این ماده ی نازا است که کارهای مملکت  را بر دوش دارد از جمع آوری غذا گرفته تا مراقبت از نوزادان و کارهای دیگر و همیشه برای کار از گروه خارج میشود ( وبدیهی لست که این مورچه ی مونث است که سلسمان و لشکرش را دیده است)  ولی مورچه ی مذکر هیچ مسولیتی بجز آمیزش با ملکه ندارد و فقط در فصل جفت گیری و آمیزش بیرون می آید

 

2-      وجود یک زبان مشترک و مفهوم بین مورچه ها. (": ای مورچگان ! به لانه های خود بروید تا سلیمان و لشکریانش بدون اینکه متوجه باشند شما را پایمال نکنند." )

دانشمندان به کشفی دست یافتند که نشان می دهد مورچه از طریق رمزهای شیمیایی باهم ارتباط دارند. تازه ترین بررسی ها نشان میدهند که هر کدام از انواع حیوانات دارای بوی خاصی میباشند و درون هرکدام از انواع حیوانات هم بوهای اضافی می باشد که که نقش شناسنامه آن حیوان را بازی میکند

 

3-      وادی النمل ( دره ی مورچه ها )

        مورچه ها در مستعمراتی که خود آنها را میسازند زندگی میکنند و گاهی شمار آنها به یک شهر یا به دره ای از مورچه ها که قرآن آن را با این نام اورده میرسد . در پنسلوانیا یکی از ایالات آمریکا دانشمندان یکی از بزرگترین شهرهای مورچه ای جهان را کشف کرده اند که شامل راه ها خانه ها و غیره است و اغلب در زیر زمین بنا شده است  این شهرها به صورت طبقاتی بنا شده اند که ترتیب طبقات آن به شکل زیر است

  • محمد مهدی گلرو

آیات زیادی از قرآن در باره عجایب جهان و موجودات می باشد. زیرا این قرآن در زمانی نازل شد که بشر هنوز به راز و رمز های بسیاری در خلقت

آگاهی نیافته بود و این آیات در جامعه ای نازل شد که از قافله علم و تمدن زمان بسیار عقب و تقریبا در جاهلیت مطلق بودند. در آن زمان و در چنان

جامعه ای قرآن راز و رمز های بسیاری از خلقت را بیان کرد که جز خدای عالم مطلق را بدان راه نبود.

آیاتیکه بر نیروی جاذبه دلالت دارند که مثل ستون های نامرئی جهان را بر این نظم و ترتیب نگه داشته است:

اللَّهُ الَّذی رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها(1)

خدا همان کسى است که آسمانها را، بدون ستونهایى که براى شما دیدنى باشد، برافراشت.

آیاتی که بر زوجیت گیاهان و حیوانات و زوجیت عمومی موجودات دلالت دارد:

وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوْجَیْن (2)

و در آن از تمام میوه‏ها دو جفت آفرید.

وَ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْن(3)

و از هر چیز دو جفت آفریدیم، شاید متذکّر شوید!

آیاتی که بادها را لقاح دهنده گیاهان و درخت ها و ابرها می شمارد:

وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ (4)

ما بادها را براى بارور ساختن (ابرها و گیاهان) فرستادیم.

و آیات فراوان دیگر که با مراجعه به معجزات علمی قرآن در اینترنت می توانید موارد بیشتری ببینید.

پی نوشت ها:

1. رعد (13) آیه 2.

2. همان آیه 3.

3. ذاریات (51) آیه 49.

4. حجر (15) آیه 22.

  • محمد مهدی گلرو

دنیا (یکی ازنام های زندگی): ١١۵، آخرت (نامی برای زندگی پس از این جهان): ١١۵
ملائکه:    ٨٨     ،     شیاطین: ٨٨
زندگی:     ١۴۵  ،          مرگ: ١۴۵
سود: ۵٠          ،          زیان: ۵٠
ملت (مردم):۵٠،      پیامبران: ۵٠
 ابلیس(پادشاه شیاطین): ١١    ،       پناه جوئی از شرّ ابلیس: ١١ 
مصیبت:  ٧۵       ،         شکر: ٧۵
صدقه: ٧٣          ،     رضایت: ٧٣
فریب خوردگان (گمراه شدگان):  ١٧  ،     مردگان (مردم مرده): ١٧
مسلمین: ۴١       ،      جهاد : ۴١ 
طلا: ٨          ،   زندگی راحت: ٨
جادو: ۶٠       ،              فتنه: ۶٠
زکات: ٣٢       ،            برکت: ٣٢
ذهن : ۴٩      ،                 نور: ۴٩
زبان: ٢۵        ،      موعظه (گفتار، اندرز): ٢۵
آرزو:   ٨         ،              ترس: ٨
آشکارا سخن گفتن (سخنرانی): ١٨     ،       تبلیغ کردن: ١٨
سختی: ١١۴       ،         صبر: ١١۴
محمد (صلوات الله علیه):  ۴   ،   شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص)): ۴
مرد: ٢۴             ،            زن: ٢۴
 


 

و نیز جالب خواهد بود به دفعاتی که کلمات زیر در قرآن ظاهر شده اند نگاهی داشته باشیم:
نماز: ۵ 
ماه: ١٢
روز: ٣۶۵
 

دریا : ٣٢ ، زمین (خشکی): ١٣
دریا  +  خشکی  = ٣٢+ ۴۵ = 13
 دریا = % 71..11=45/(32)

 خشکی =  % 28.89=45/(13)
 =١٠٠% دریا ( ٧١.11 %) + خشکی( (28.89%
دانش بشری به تازگی اثبات نموده که آب ٧١٫١١١ % و خشکی ٢٨٫٨٨٩ % از کره زمین را فراگرفته است.

آیا می توان گفت که این ها همه بر حسب اتفاق در قرآن مجید آمده است؟!

  • محمد مهدی گلرو

هشت سال دفاع مقدس

  • محمد مهدی گلرو
در ششمین روز اردیبهشت ماه سال 1345، حمید دادگسترنیا پا به دنیای فانی گذاشت.
حمید دومین فرزند حاج محمد دادگسترنیا بود، کسی که موهایش را در راه تعلیم و تربیت سفید کرده است. بعدها حمید نیز قدم در راه پدر گذاشت و راه و رسم معلمی پیشه کرد.
دوران دبستان و راهنمایی را در مدرسه‌ی جعفری اسلامی گذراند. خانواده و شرایط محیطی از حمید یک انسان مذهبی و متدین ساخته بود. در سال 1359 حمید دادگسترنیا وارد دبیرستان می‌شود. با شروع جنگ حمید که شاهد شهادت یکایک دوستان خود بود. تصمیم می گیرد ، از پدر اجازه می‌گیرد و برای اولین بار در تاریخ 29 خرداد 62 جهاد خود را آغار می‌کند.
یک سال بعد (تابستان 63) حمید با گردان کمیل لشکر 27 محمد رسول الله وارد منطقه‌ی پدافندی میمک می‌شود و در زمستان همان سال با گردان کمیل در عملیات بدر شرکت می‌کند.
حمید که در همین اثناء در رشته‌ی علوم آزمایشگاهی دانشگاه اصفهان قبول شده بود، فقط برای شرکت در امتحانات دانشگاه به عقب برمی‌گشت تا هم دانشجو باشد و هم رزمنده.
با فرا رسیدن تابستان 64، حمید با گردان مالک به منطقه‌ی مهران می‌رود. حمید اهل یکجا نشستن نبود، گویا پر کاری و سماجتش در رسیدن به هدف تمامی نداشت. همین ویژگی باعث شد تا در بهمن 64 در عملیات والفجر 8 در قسمت اورژانس لشکر 27 محمد رسول الله شرکت کند.
سال 65 برای حمید پر است از اتفاق و عملیات. اردیبهشت ماه حمید برای چندمین بار پا به خاک عراق می‌گذارد و به عنوان یک رزمنده همراه با دیگر رزمندگان مسئولیت پدافند جزیره‌ فاو را بر عهده می‌گیرد. تیرماه با همرزمان گردان مالک در عملیات کربلای 1 شرکت می‌کند. با لشکر قمربنی هاشم اصفهان طوفانهای کربلا 4 و 5 را پشت سر می‌گذارد.
با گذشت چهار سال از تاریخ اولین اعزامش به جبهه تا به حال پایش به بیمارستان باز نشده بود. سال 66 ، برایش جراحت و جانبازی تقدیر کرده بودند.
ترکشی در عملیات نصر 7، پشت سر حمید جا خوش می‌کند. بیهوش شدن‌های نابهنگام و متوالی باعث می‌شود حمید را از ارتفاعات دو پازا به بیمارستان مشهد و از آنجا به تهران بیاورند.
تنها پس از گذشت 4 ماه از جراحتش، این بار با گردان انصار الرسول عازم جبهه‌ها می‌شود. حمید اهل نیمه‌کاره رها کردن امور نبود. نصر 7 به ثمر نشسته و مقدمات قابل قبولی برای انجام عملیات بیت المقدس 2 در منطقه کردستان پدید آمده.
انتظار حمید در تاریخ 25 دی ماه با رمز یا زهرا (س) به سر می‌رسد و عملیات آغاز می‌شود.
شرایط عملیات بسیار سخت است. برف سنگینی بر روی کوه‌های در هم تنیده نشسته است.راه رفتن عادی سخت است چه رسد به جنگیدن!
در ساعات اولیه شروع عملیات پای چپ حمید بر روی مین می‌رود. مین یک متر زیر برف‌ها، منتظرش بود. همین فاصله خودش موجب می‌شود که به طور کامل پای حمید قطع نشود. وی شوخ طبیعش را در حالیکه کف پایش به شدت خون‌ریزی می‌کرد، به رخ همگان می‌کشد تا مبادا روحیه‌ی رفقای رزمنده‌اش خراب شود.حمید را  بعد از انجام مداوایی کاملا ابتدایی به تبریز انتقال می‌دهند.
در تبریز کار خاصی انجام نمی‌دهند و حمید را به بیمارستانی در اصفهان اعزام می‌کنند. برادر بزرگش آقا سعید که او هم رزمنده است بر بالین برادر حاضر می‌شود. دکترها قصد قطع کردن پای حمید را دارند، آقا سعید مخالفت می‌کند و با اصرار حمید را به تهران می‌برد.
در تهران پای حمید را چند بار عمل می‌کنند، زمستان 66 را با همین پای مجروح پشت سر می‌گذارد. سال 67 حمید برای انجام عمل جراحی عازم آلمان می‌شود. در آنجا هم دوبار عمل جراحی بر روی پایش انجام می‌شود ولی دیگر این پا برایش پا نمی‌شود. لنگیدن هنگام راه رفتن می‌شود جزء مشخصه‌های ظاهری حمید...
بعد از پایان یافتن جنگ، حمید در سال 1369 در رشته‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران شروع به تحصیل می‌کند. هم زمان با تحصیلش وارد عرصه‌ی آموزشی و معلمی می‌شود و چند سالی در مدارس مختلف تهران تدریس می‌کند.
حمید در سال 1376 با تنی چند از چهره‌های آموزشی، موسسه هدایت میزان را پایه‌گذاری می‌کند. مهرماه 76 دبیرستان میزان در منطقه‌ی 2 تهران شاهد حضور دانش‌آموزانی پر حرارت و با اشتیاق است.
حالا دیگر میزان حکم سنگر فرهنگی را برای حمید دارد و باید موسسه را گسترش دهد.
راهنمایی میزان در سال 79 و دبستان نیز در مهر 83 شروع به کار می‌کند.
مأموریت موسسه میزان فقط برای امور آموزشی نبوده و نیست. حمید کمر همت می‌بندد و اردوهای جهادی را از نوروز 1377 آغاز می‌کند. ثمره‌ی این اردوها عبارت است از: ساخت یک مسجد، پانزده مدرسه، یک نمازخانه، یک سالن اجتماعات، یک دار القرآن و 60 منزل مسکونی در مناطق محروم (خوزستان و چهار محال بختیاری).
حمید دادگسترنیا در یک کلام معلمی مجاهد بود.جوانانی که به شاگردی او افتخار می کنند راه و روش حمید را ادامه می دهند.ان شالله.. 
از سمت چپ: شهید علی بلورچی- معلم مجاهد حمید دادگسترنیا
  • محمد مهدی گلرو

  • محمد مهدی گلرو

عقیق:قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَقَبَّلُوا لِی بِسِتٍّ أَتَقَبَّلْ لَکُمْ بِالْجَنَّةِ:إِذَا حَدَّثْتُمْ فَلَا تَکْذِبُوا وَ إِذَا وَعَدْتُمْ فَلَا تَخَلَّفُوا وَ إِذَا اؤْتُمِنْتُمْ

فَلَا تَخُونُوا وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ احْفَظُوا فُرُوجَکُمْ وَ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَلْسِنَتَکُمْ. الخصال، ج‏1، ص: 322

پیامبر (ص): انجام شش کار را بر عهده بگیرید، من بهشت را براى شما تضمین می کنم.

1- هنگامی که سخن مى‏گویید دروغ نگویید

2- چون وعده مى‏دهید تخلّف نکنید

3- در امانت خیانت نکنید

4- چشم هایتان را از حرام ببندید

5- عفت خود را حفظ کنید

6- دست‏ و زبان‏ خود را از اذیت کردن مردم نگهدارید.

  • محمد مهدی گلرو